● 1. دارم ميرم امروز يه پديده ای به نام ِ baby shower. جريانش اينه که وقتی يکی پا به ماهه يکی از دوستاش براش مهمونی ميگيره و همه دوستان و آشنايان برای بچه کادوميخرن و می برن. البته اين دوستای ما ايرونی هستن ولی ديگه به هر حال تصميم گرفتن که اين کار و بکنن. ميرن تو يه مغازه بزرگ چيزايی را که دوست دارند ثبت ِ نام ميکنند و بعد مردم ميرن کادو همون ها رو ميخرن. اينجوری باعث ميشه که هرکی با توجه به بودجه اش فقط وسايل ِ مورد ِ نياز رو بخره نه اينکه آخرش از يه چيز چند تا داشته باشن و از چيز ِ ديگه هيچی.
۲. اينجا خيلی الان حال و هوايی باحالی پيدا کرده. بچه ها دارن فارغ التحصيل ميشن و همه خوشحالن :)
قراره شنبه کلينتون برای مراسم بياد سخنرانی کنه. همه شهر هيجان زده هستن و هر جا ميری عمليات ِ تميز کاری داره انجام ميشه. از طرف ِ ديگه اينجا اکثر ِ مردم دمکرات هستن، بهتر بگم، هنوز حتی يدونه ريپابليکن هم نديدم بعد از ۳ سال محض ِ رضای خدا. دمکرات ها حداقل به نظر ِ من در کل آدمهای بهترين و به آدمها و حقوقشون بيشتر اهميت ميدن. ديگه ديديم که بوش های ريپابليکن چه بلاييه به سر ِ دنيا ميارن. الان هم هر وقت که Cspan نگاه ميکنم وکمپينهای انتخاباتی دمکرات ها و ريپابليکن ها هست، يک دنيا کاراشون و حرفهاشون با هم فرق ميکنه. ريپابليکن ها يه جورايی از همه دنيا طلبکارن! به هر حال من که حتما ميرم کلينتون رو ببينم :) اگه توانستم عکس هم براتون ميگيرم. من دوربينم از اين دوربين هايی معمولی است و هر دفعه بايد بدم عکسها رو که ظاهر ميکنن بزنن روی سی دی ولی ميخوام پولامو کنم و دوربين ِ ديجيتال بخرم. البته خوبشو که لنز های جورواجور بهش بخوره.
3، ديشب رفتم کارتون ِ
Shrek2. خدا بود خيلی خنديديم. البته گروهی که فيلم رو ساختن هم خيلی معرکه بودن، خوب مثلا از کامرون دياز و جولی اندروز و روپرت اورت و آنتونيو بندراس که با هم باشن توقع ِ فيلم ِ بد نميره. حالا من داستان رو تعريف نمی کنم که لوس نشه. ولی حتما فيلم رو بگيرين تماشا کنين. جريانش در کل اين بود که اينا راه ميافتن برن پيش ِ پادشاه و ملکه که مادر و پدر ِ پرنسس فيونا هستن و معلومه که بيچاره پدر و مادر ِ چقدر شاخ در ميارن که دختر ِ عزيز تر از گل ِ شون رو ميبينن که شکل ِ Shrek شده و معلومه که فوری با دامادشون بد ميشن :) ديگه واقعا بقيه اشو نميگم! خود تون ببينين.
4.اين چهار تا آهنگی را که گذاشتم ستون ِ بغل حتما گوش بدين. مال ِ يه خواننده خدا به نام
شارل ِآزناوو است. ديشب رفته بودم خونه يکی از دوستم که از مونترال برگشته بود. از اونجا يه سی دی يه خواننده فرانسوی رو آورده بود و اينجوری بود که من به شدّت هوس کردم برم سی دی های خودم رو پيدا کنم. بيوگرافی شارل ِآزناوو رو هم ميذارم
اينجا.
□ نوشته شده در ساعت
9:55 AM
توسط Koozeh Banoo