● کتايون جونم تولدت خيلی مبارک. ميدونم که اينجا تاخير دارم ولی باهات روز ِ تولدت حرف زدم :) اميدوارم که امسال بلاخره ببينمت...خيلی خيلی خيلی خيلی خيلی خيلی دلم برات تنگ شده :) بخصوص برای شبايی که تا صبح با هم بيدار مينشستيم روی تختِ من و حرفهای روشن فکری ميزديم و ميخواستيم دنيا رو عوض کنيم. يادت هست که من ميرفتم و دوتا نسکافه درست ميکردم تا چونمون گرم بشه. ديروز بهم گقتی که هنوزم باور داری که ميتونيم دنيا رو عوض کنيم. آره خواهرکم. منم قبول دارم که ميشه دنيا رو عوض کرد. ولی به يه نتيجه ای رسيدم، اونم اين که دنيا رو برای خودت بايد عوض کنی :) بايد ايده آل های خودت، باور ها و ارزش هايی خودت رو مرتبا بازبينی کنی و دست ِ آخر خودت با خودت راحت باشی و بتونی که زندگی کنی. ما فقط يه بر دنيا مياييم. اگه تو همين يه بار بتونيم تو زندگی ِ دوستا و نزديکانمون شادی بوجود بياريم، بودنمون معنا پيدا ميکنه... خوب نسکافه مون کو؟
□ نوشته شده در ساعت
11:57 AM
توسط Koozeh Banoo