مقاله رژيم يا اختلالات رفتاری تغذيه؟ لینک در کاپوچینو pdf PhotoBlog: Droplets on the spiderweb
|
|
English Blog Photo Blog Galleries Archive Email About Me Main Page
● 1. ميخواين رابطه غذا خوردن و سکس رو بدونين : اينو بخونين که خداست!!! البته من صد در صد با مهشيد موافق نيستم (شايد بهتر باشه بگم با دوستش) يعنی من خانومای زيادی ميشناسم که تند غذا ميخورن و آقايون ِ زيادی هم که اينقدر پيش غذا و پس غذا رو با دقت و علاقه ميل ميکنن که حد نداره. ولی مقايسه اش حرف نداره. از اين به بعد با دقت تر نگاه ميکنم که مردم چطوری غذا ميخورن!
|
2. مجله زنان در شماره جدیدش راجع به خودسوزی زنان نوشته. من که دلم خیلی گرفث با خوندنش. 3.امشب ميخوام برم فيلم Troy را ببينم. بايد حسابی جالب باشه. با بازی برد پيت و داستانش هم که حسابی توپه. حالا حتما براتون می نويسم که چطور بود :) 4. ديشب رفتم جشنواره فيلم ِ دانشجويی فيلم کرنل. ۳ تا فيلم ِ کوتاه درست کرده بودند. دوتای اولی خيلی احساس بودن و تريپ معانی ِمتافيزيک و تنهايی و .... آخری خيلی باحال بود و بچه ها از اولش دست زدن تا آخرش! اگه خارج از ايران زندگی کنين حتما تبليغ هايی سری فيلمهای "Girls Gone Wild" رو ديدين. جريانش يه سری دخترای دانشجو است که در تعطيلاتِ بهاره و ميان ترمشون ميرن جاهايی مثل ِ فلوريدا و کنکون و اونجا حسابي شيطونی ميکنن. خلاصه اين فيلم ِ ديشب با صحنه ای از اين فيلم شروع شددر اتاق ِ يه پسر ِ سياه چرده18-19 ساله که تمام ِ ديوارای اتاقش پر از عکس ِ دخترا بود! . خلاصه، جونم براتون بگه، کاشف به عمل اومد که اين بچّه بينوا به مادر بزرگ ِ فقيدش در بستر مرگ قول داده بودکه حتما با يه دختر ِ بلوند ِ چشم آبی مزدوج بشه. (چون خودش حسابی سياه سوخته بود و مادر بزرگ ميخواست اصلاح ِ نژاد کُنه). اين پسره هم که يه دوست دختر ِ چشم ابرو مشکی داشت بعد از مدتی ديد که داره به دختر ِ بلوند جذب ميشه. يه پسر که دوست ِ نزديکش بود فهميد که حالتهای دوستش غير ِ عاديه و بهش گفت که فلانی من راز ِ تو رو فهميدم و خجالت نکش که ماها همدرديم و يک گروهکی هست که چاره درد ِ تو پيش ِ اوناست. پسره هم که ديد ای دل ِ غافل رازش برملا شده گفت که خيلی خوب. من در جلسات ِ شما شرکت ميکنم تا ببينيم چی ميشه. فرداش رفت به جلسه و ديد که خيلی جدی ۷-۸ تا پسر، همه غير ِ بلوند(!)، نشستن سر ميزاشونو يه پسر ِ سياه هم معلمه. حالا شاگردا يکی مال ِ خاور ِ ميانه بود يکی زرد پوست بود يکی آمريکای لاتين و غيره. بعد خودشون رو معرفی کردن که ما انجمنمون در جهت ِ دوست يابی با دخترای سفيده! پای تخته شروع کردن مزيت های دخترای سفيد رو بنويسن که از لحاظ ِ مالی تامين هستن، در روابطشون به تجربه اعتقاد دارن و چيزای ديگه که بماند... آخر ِ کلاس معلم اين پسرک ِ دوست ِ ما رو صدا کرد و گفت پسرم من در چشم ِ تو چيزی رو می بينم که اين بچّه هايی ديگه ندارن و اونام اين که تو واقعا از يکی خوشت مياد! اون کيه؟ پسره هم که ديد حاشاديگه جايی نداره تعريف کرد که مدتيه از يه دختره خوشش مياد. معلمه به دختره زنگ زد که من برای درس ِ اسپانيايی معلم ِ خصوصی برات پيدا کردم. پسر که رفت پيش ِ اين دختره بهش درس بده حسابی دست و پاشو گم کرده بود و دختره هم نه گذشت و نه برداشت و حسابی بهش نخ داد و دادار و دودور!!! ... پسره که ديگه قند تودلش آب ميشد رفت و به روح ِ مادر بزرگش گفت که وصيتشو انجام داده... آخر ِ فيلم معلوم شد که دختره بهش نارو زده و با همه پسرهايی اون گروهشون رفته بوده! حالا خلاصه فيلم که موضوعش نسبتا سطحی بود ولی طنز ِ خيلی قويی داشت و به راحتی تونست با تماشاگران که همه استاد و دانشجو بودن رابطه برقرار کُنه. اينطور که بعدا از يکی از بچه ها که نيمی کوبايی و نيمی کلمبيايی است شنيدم که درکشورهای آمريکای لاتين اين فشار واقعا روی بچه ها هست که با سفيدای مو طلايی نسلشون رو قاطی کنن. و مثل ِ فيلم که دوست دختر ِ چشم و مو مشکی بازم با پسره موند زناشون بخاطر ِ خيانت ِ مردها اونا رو ول نميکنند. در ضمن اين فيلم تا حدودی زوايای زندگی ِ دانشجوهای خارجی رو هم لمس کرده بود که باعث ِ موفقيت بيشترش شد. □ نوشته شده در ساعت 5:59 PM توسط Koozeh Banoo
Comments:
Post a Comment
|
|
شورای گسترش زبان فارسی
|