● امشب داشتیم با هیدی راه میرفتیم که چشمم به ماه افتاد.نصفه بود. بهش گفتم: هیدی ماه رو برام میخری؟
گفت: الآن گرونه! بذار لاغرتر که شد ارزون میشه!
□ نوشته شده در ساعت
12:07 AM
توسط Koozeh Banoo
● دارم "لاله سیاه" اثر الکساندر دوما رو میخونم. البته ترجمه انگلیسی اش را.سالیان درازی پیش (!)همه کتابهای الکساندر دوما رو به ترجمه ذبیح الله منصوری خونده بودم. فکرمیکردم که نثر ویژه کتاب( که من عاشقش بودم) بخاطر قلم آقای منصوری اسث. الان متوجه شدم که نه بابا! اصلا خود دوما اینجوری قصه تعریف میکنه... داستان رو طوری تعریف میکنه که پنداری همینجا نشسته کنارت
□ نوشته شده در ساعت
8:41 AM
توسط Koozeh Banoo
● خیلی وقته هوس چغاله بادوم کردم.....یعنی الان دارن ملت پسته خام میخورن؟
□ نوشته شده در ساعت
1:27 AM
توسط Koozeh Banoo
● "...
تو خامشی, که بخواند؟
تو میروی, که بماند؟
که بر نهالک بی برگ ما ترانه بخواند؟
..."
-شفیعی کدکنی: دیباچه
□ نوشته شده در ساعت
11:40 PM
توسط Koozeh Banoo
● چقدر نوشتن با این حروف فارسی سخت است...حتا با اینکه من الان ذوق نوشتن دارم...و تازه از اون هم عجیب تر دیدن افکارم به فارسی و نه پنگلیش است...یه جورایی انگار یکی دیگه داره مینویسه.
□ نوشته شده در ساعت
10:19 PM
توسط Koozeh Banoo